چه چیزی باید آموزش دهیم؟ ۱۲ پیشنهاد
زمان مطالعه: 5 دقیقهوقت آن است که آنچه در مدرسه به بچه ها آموزش میدهیم را مجددا ارزیابی کنیم.
چه چیزی را باید در مدرسه به دانش آموزان بیاموزیم؟ با توجه به واقعیتهای جهانی شدن، تکنولوژیهایی که مدام در حال پیشرفت هستند، فرصتهای شغلی که به سرعت در حال تغییر هستند، و سیارهای که به دلیل تغییرات آب و هوایی در خطر است، ارزیابی مجدد دانش و مهارتهایی که ما برای دستیابی به آنها به کودکان نیاز داریم، بسیار مهم است.
بهتر است که به این مساله با دیدی باز، بدون وابستگی به موضوعات قدیمی و سنتی، زمینههای محتوایی مختلف و تقویت مهارتهای زندگی، این کار را بررسی کنیم و این سوال را از خود بپرسیم: با ساعات محدود در روز و در دنیایی که اطلاعات تقریباً در مورد هر چیزی به راحتی در دسترس است، دانشآموزان باید چه دانش و مهارتهای اساسی را کسب کنند و چرا؟
پاسخ این سوال احتمالا در طول زمان تغییر میکند. مهارتهایی که زمانی ارزشمند بودند ممکن است در دنیای امروز ضروری نباشند، در حالی که خیلی از مهارتهای دیگر اکنون حیاتی هستند. دانش محتوایی که امروزه مهم است ممکن است در دهههای آینده توسط سایر دانشهای محتوا محو شود. به همین دلیل است که مهارتها ، یافتهها و عادات ذهنی قابل انتقال بسیار حیاتی هستند و به خاطر سپردن یک سری واقعیتهای خاص تا حد زیادی منسوخ شده است.
یک آزمایش فکری به سرعت مشکل تمرکز اولیه بر محتوا را تقویت میکند. به نظر شما کدام یک از موارد زیر جزو موضوعاتی است که همه کودکان باید در ایالات متحده تحصیل کنند؟ البته بدیهی است و میدانیم که بیشمار موضوعات فرعی تحت این عناوین موضوعی عمومی قرار میگیرند که باید همان سوال را به وجود بیاورند:
زیست شناسی؛ شیمی؛ فیزیک؛ بوم شناسی و علوم محیط زیست؛ زمين شناسي؛ گیاه شناسی؛ تغذیه؛ قارچ شناسی؛ ستاره شناسی؛ علوم اعصاب؛ رفتار شناسی جانوری و جانورشناسی؛ اقیانوس شناسی و علوم دریایی؛ علم آب و هوا و تغییرات آب و هوایی؛ مهندسی؛ علوم کامپیوتر و فناوری؛ تاریخ باستان؛ تاریخ ایالات متحده، حکومت و مدنی ایالات متحده؛ تاریخ قارهها، مناطق و ملل دیگر؛ سابقه استعمار؛ تاریخ مردم بومی؛ تاریخ جنگ، صلح و جنبشهای بدون خشونت؛ سابقه جامعه طبقاتی، بردهداری، نژادپرستی، یهودستیزی، تبعیض جنسیتی، هوموفوبیا، و دیگر جلوههای تعصب و ستم؛ رهبران قهرمان و عوامل تغییر در طول تاریخ؛ اختراعاتی که تاریخ را تغییر دادند؛ مروری بر تاریخ بشر از آغاز زمان تا به امروز؛ تاریخ هنر؛ جغرافیا و تأثیرات آن بر فرهنگها؛ ادیان جهانی؛ هندسه؛ جبر؛ حساب و مثلثات؛ آمار و احتمالات؛ مردم شناسی؛ باستان شناسی؛ روانشناسی؛ جامعه شناسی؛ پول و اقتصاد؛ کارآفرینی اجتماعی؛ ادبیات آمریکایی و انگلیسی؛ نمایش؛ اسطوره شناسی؛ هنرهای تجسمی؛ شعر؛ موسیقی؛ زبانهای جهان؛ ادبیات جهان در ترجمه؛ کلاسیکها؛ فلسفه؛ منطق و معرفت شناسی؛ جنبشهای عدالت خواهی و حق خواهی؛ رسانهها، اطلاعات غلط و نظریههای توطئه؛ سلامت جسمی و روانی؛ هزینه واقعی محصول ما، غذا و حق پوشش ما؛ زندگی پایدار و اخلاقی در دنیای جهانی شده.
با خواندن این فهرست به چه چیزهایی فکر کردید و چه احساسی داشتید؟ امیدوارم احساس سردرگمی و عدم اطمینان داشته باشید، شاید غرق شده باشید. این لیست طولانی (که به هیچ وجه جامع نیست)، دسته بندی موضوعات اساسی را که در حال حاضر در مدارس ایالات متحده تدریس میکنیم، زیر سوال میبرد. من همچنین امیدوارم که پیش خودتان فکر کرده باشید که چرا ما چیزهایی را آموزش میدهیم برای آموزش انتخاب کردهایم.
من معتقدم که موضوعات اجباری مدرسه باید بر اساس محل زندگی در جهان و فرصتهای موجود، متفاوت باشند و دانشآموزان باید در موضوعات متعددی، به مقدار کم بیاموزند. اما بسیار مهمتر از محتوای خاص، مهارتهایی است که ما به دانشآموزان آموزش میدهیم. دانستن نحوه مناسب تحقیق کردن، ارزیابی و ارتباط متقابل رشتههای مختلف، بسیار بیشتر از انتخاب موضوعات محدود و خاص برای مطالعه اهمیت دارد.
بسیاری فرایندها و مهارتهای شناختی ضروری وجود دارند که فرزندان ما را قادر میسازند در زندگی موفق شوند، مشکلات را حل کنند و به طور مداوم یاد بگیرند. با توسعه این مهارتها و تواناییها، فرزندان ما میتوانند در مورد هر چیزی که در لیست بالا وجود دارد و سایر موضوعات مورد علاقه و اهمیتشان بیاموزند. همانطور که استیو پرلمن در کتاب بحران تفکر انتقادی آمریکا مینویسد: “همه موضوعات بیارزشاند، اگر دانشآموزان توانایی فکر کردن در مورد آن را نداشته باشند.”
در زیر 12 مهارت اساسی و توانایی های شناختی وجود دارد که من معتقدم کودکان در دنیای امروز به آنها نیاز دارند. دانش آموزان باید بتوانند:
۱. بخوانند، بنویسند و ارتباط موثر داشته باشند.
۲. درک مفاهیم و آمار و ریاضی و انجام محاسبات اولیه.
۳. درک و بکارگیری روش علمی
۴. انجام تحقیقات موثر، ارزیابی درستی آن و تجزیه و تحلیل دادهها.
۵. به صورت انتقادی، استراتژیک، منطقی، تحلیلی، علمی و خلاقانه فکر کنند.
۶. درک سیستمها و تشخیص بسیاری از علل پیچیدگی و سیستمی مشکلات.
۷. راهحلهای مرتبط با یکدیگر را ایجاد و پیادهسازی کنند، بدون ایجاد پیامدهای منفی ناخواسته.
۸. دیدگاههای متعدد را ارزیابی کنند و بتوانند از روشهایی برای حل اختلافات، بدون خصومت یا خشونت استفاده کنند.
۹. از فناوری به طور موثر استفاده کنند و بفهمند که چگونه الگوریتمها و پلتفرمهای مختلف به گونهای کار میکنند که هویت افراد را دستکاری میکند، اطلاعات غلط منتشر میکند و منجر به تفکر غیر انتقادی میشود.
۱۰. هم به صورت فردی و هم به صورت جمعی کار کنند.
۱۱. خود را منعکس، مدیریت و ارزیابی کنند.
۱۲. با رحم و شفقت عمل کنند و انتخابهایی را که بیشترین سود را دارند و کمترین آسیب را به خود و دیگران، از جمله سایر افراد و محیط زیست وارد میکنند، انتخاب و استفاده کنند.
با شناسایی مهارتها و ظرفیتهای شناختی که جوانان در دنیای امروز به آنها نیاز دارند، میتوانیم برنامههای درسی مناسب را تدوین کنیم. ما میتوانیم با بررسی مجدد آنچه در حال حاضر در برنامههای درسی قدیمی آموزش، پرورش و ارزیابی میشود، شروع کنیم؛ زیرا نمیتوانیم به سادگی به یک سیستم شلوغ چیزی اضافه کنیم. در نهایت، به نفع کودکان، جوامع و جهان ما است که برنامههای درسی، رویکردهای آموزشی و فرهنگهای مدرسهای را طوری توسعه دهیم که به طور همزمان:
- ویژگیهایی مانند دلسوزی، شگفتی، مسئولیت پذیری و صداقت را پرورش دهد.
- اطمینان حاصل شود که دانشآموزان مهارتهای اصلی و ظرفیتهای تفکر را به دست میآورند که به آنها کمک میکند تا حرکت کنند، موفق شوند و به دنیایی که در آن زندگی میکنند کمک رسانند.
- اطمینان حاصل شود از کسب دانش در مورد موضوعاتی که اکثر افراد بر ضرورت آنها همنظر هستند.
- مقدمهای برای موضوعات متعدد ارائه شود تا دانشآموزان در معرض گسترهای از موضوعات ارزشمند قرار گیرند و آماده شوند تا به روشهای بین رشتهای بیندیشند.
- اطمینان حاصل شود که دانش آموزان توانایی انتقال دانش و مهارتها را از یک رشته به رشته دیگر دارند.
- فضا و زمان برای شخصی سازی برنامه درسی و آموزشی ایجاد شود، تا همه کودکان در مدرسه بتوانند علایق، نگرانیها و استعدادهای خود را دنبال کنند.
- به دانشآموزان قدرت و توانایی بیان و پرورش خلاقیت خود و توسعه و حفظ سلامت جسمی و روحیشان را آموزش ببینند.
- توانایی تفکر و عمل به راه حل پرورش یابد.
با در نظر گرفتن این مهارتها، بیایید به زمینههای محتوایی که در لیست طولانی من در بالا ذکر شد، بازگردیم. از آنجا که کسب مهارت به دانشآموزان این امکان را میدهد تا در مورد موضوعات مهم یا مورد علاقه بیاموزند، دانستن چه محتوایی برای دانشآموزان آمریکایی ضروری به نظر میرسد؟ برای من، در این برهه از زمان، موارد زیر بسیار مهم به نظر میرسند:
- مروری بر تاریخ بشریت
- تاریخ ایالات متحده، حکومت و مدنی ایالات متحده
- تاریخچه جامعه طبقاتی، بردهداری، نژادپرستی، یهودستیزی، تبعیض جنسیتی، هوموفوبیا، تواناییگرایی، و دیگر جلوههای تعصب و ظلم و جنبش برای عدالت و حقوق
- علم آب و هوا و تغییرات آب و هوایی
- اکولوژی، زیست شناسی و روانشناسی
- رسانهها، اطلاعات غلط و نظریههای توطئه
- زندگی پایدار و اخلاقی در دنیا جهانی شده
- منطق و معرفت شناسی
- سلامت جسمی و روحی و تغذیه
- پول و اقتصاد
- آمار و احتمال
- دسترسی به هنرهای مختلف (شعر ، موسیقی ، نمایش ، رقص ، هنرهای تجسمی و غیره)
برای شما کدام موارد به بالای لیستتان میرسد؟